فواید قصه گویی برای کودکان یکی از قدیمی ترین و لذت بخش ترین فعالیت های انسانی است قصه ها می توانند در قالب های مختلفی مانند کتاب، نمایش، فیلم، و حتی یک خاطره شخصی ارائه شوند قصه گویی برای کودکان مزایای زیادی دارد که در این مقاله به برخی از آنها اشاره می کنیم به عنوان یک والدین مسئول شما هر چند وقت یکبار برای کودکان خود قصه می خوانید؟ امروز پاسخ این سوال به ندرت و یا هرگز خواهد بود این روزها با توجه به مشکلات عدیده و فشارهایی که والدین در نزدگی متحمل می شوند به ندرت می توانند برای کودکان خود قصه بخوانند کمبود اوقات فراغت، وجود تکنولوژی های جدید پیچیدگی ها و مشکلات عدیده ای که خانواده ها با آن دست و پنجه نرم می کنند باعث شده که تقریبا هنر قصه خوانی و فواید قصه گویی برای کودکان در این میان از دست برود فواید قصه گویی برای کودکان افزایش سطح هوش اجتماعی آنها و نقشی اساسی در شکل دهی به شخصیت انها دارد قصه گویی سنتی است که از قدیم وجود داشته و والدین و اجداد ما همواره برای کودک
قصه های کودکانه برای خواب شب دارای اهمیت زیادی برای رشد و پرورش کودکان هستند این قصه ها می توانند تأثیر مثبتی بر جنبه های مختلف زندگی کودک داشته باشند، از جمله رشد زبان و مهارت های ارتباطی قصه های کودکانه برای خواب شب به کودکان کمک می کنند تا با کلمات و مفاهیم جدید آشنا شوند این امر به رشد زبان و مهارت های ارتباطی آنها کمک می کند توسعه تخیل و خلاقیتقصه های کودکانه برای خواب شب به کودکان کمک می کنند تا دنیای اطراف خود را بهتر درک کنند و تصورات خود را پرورش دهند این امر به توسعه تخیل و خلاقیت آنها کمک می کند آموزش ارزش ها و مهارت های زندگی قصه های کودکانه برای خواب شب می توانند به کودکان در یادگیری ارزش ها و مهارت های زندگی کمک کنند این امر به آنها کمک می کند تا انسان هایی مهربان، سخاوتمند، و باهوش شوند ایجاد آرامش و امنیت قصه های کودکانه برای خواب شب می توانند به کودکان کمک کنند تا احساس آرامش و امنیت کنند این امر به آنها کمک می کند تا خواب راحت تری داشته باشند فهرست مطال
داستان چوپان دروغگو، روزی روزگاری پسرکی چوپانی در ده ای زندگی می کرد او هر روز صبح گوسفندان مردم را به تپه های سرسبز می برد یک روز حوصله او خیلی سر رفت از بالای تپه، چشمش به مردم افتاد که در کنار هم در وسط ده جمع شده بودند یکدفعه فکری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت کمی تفریح کند او فریاد کشید گرگ، گرگ، گرگ آمد کمک مردم هراسان از خانه هایشان به سمت تپه دویدند، اما پسرک را خندان دیدند او می خندید و می گفت سربه سرتان گذاشتم مردم ناراحت شدند و با عصبانیت به ده برگشتند مدتها گذشت، یک روز پسرک نشسته بود و تصمیم گرفت دوباره سر به سر مردم بگذارد بلند فریاد کشید گرگ، گرگ، کمک مردم هراسان به سمت تپه دویدند ولی باز هم وقتی به تپه رسیدند باز هم پسر را در حال خندیدن دیدند مردم عصبانی شدند و به خانه هایشان بازگشتند چند ماهی گذشت یکی از روزها گرگ خطرناکی به طرف گله آمد و گوسفندان را با خودش برد پسرک هر چه فریاد میزد گرگ، گرگ، کمک کنید ولی کسی برای کمک نیامد مردم فکر کردند که چوپان دوباره دروغ
آخرین جستجو ها